به اوج رسیدن استقلال فردی(بای بای شیر مامان)
الان که دارم این پست ومیذارم هلاکمو خیلی خسته وخوابم میاد،آخه از دیروز یه تصمیم جدی گرفتم واونم از شیر گرفتن تو نازگلمه علی رغم اینکه دلم میخواست تا دوسال کامل شیر بخوری اما تو شیر منو جایگزین وعده ای غذایی ات میکردی وخیلی وابسته شیر من شده بودی که تو ماه پیش که با دکترت مشورت کردم اجازه داد از شیر بگیرمت تا بتونی غذا بخوری .... یک ماه میشه که دارم از بعد ذهنی وروانی روت کار میکنم تا این روزا کمتر اذیت بشی نمیدونم چقدر تونستم تو رو برای این شرایط اماده ات کنم ... اما از دیروز که جدی بهت شیر ندادم خیلی اذیت میشی خیلی بیقراری و تو که اینقدر خوشخوابی از دیروز پلک بهم نرسوندی آخه عادت داشتی فقط در حال شیرخوردن بخوابی دیشبم ...
نویسنده :
مامان سمیه جونم
15:58